مدح و مرثیۀ حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام
اینجا دیار و مرقـد مـَردی کـریم است اینجا مـزار حـضرت عبدالعـظیم است این «آستان» از بسكه والا و رفیع است هم کـربـلای عاشـقان و هم بقـیع است لطف خدا بوده که ری بر ما وطن شد سهـم دل این عاشـقان عـشق حسن شد روز ازل تـقـدیـر ما شد عـشـق نـامت تو شـاه مُـلک دل شدی ما هم غـلامت دنـیای ما لبـریـز از فـیـض دم تـوست در دست ما تا روز محشر پرچم توست نامت همیشه عـزّت این مردمان است این افـتخـار مردم ری در جهـان است تنهـا نه رى را دادهاى سـوداى مسـتى پـشت و پـناه مـردم تـهـران تو هـستى هر کس که زائر شد به تو از غم رها شد مـهـمـان تو مـهـمـان شـاه کـربـلا شـد کـرب و بـلا گـفـتـم دلـم لـرزید یـارب گــودال یــادم آمـد و غــمهـای زیـنـب آقـا اجـازه هـسـت تا روضـه بـخـوانـم ایکـاش با این روضـهها زنـده نـمانـم آقـا شـنـیـدم تـشـنه لـب از حال رفـتـی امـا شـبــیـه جــدتـان گــودال رفــتـی؟ کی مثل اربـابم تنت در خـون کـشیدند یا کِی سـرت را با لب عطشان بریدند روز عـزای تو اگـر دل پُـر محـن شد کِی تیـر باران پیکـرت مثل حـسن شد |